حیرتیم اما به وحشت ها هم آغوشیم ما

همچو شبنم با نسیم صبح خاموشیم ما


هستی موهوم ما یک لب گشودن بیش نیست

چون حباب از خجلت اظهار خاموشیم ما


شور این دریا فسون اضطراب ما نشد

از صفای دل چو گوهر پنبه در گوشیم ما


خواب ما پهلو نزد بر بستر دیبای خلق

از نی مژگان خود چون چشم خس پوشیم ما


بحر هم نتواند از ما کرد رفع تشنگی

جوهریم آب از دم شمشیر می نوشیم ما


گاه در چشم تر و گه در مژه گاهی به خاک

همچو اشک ناامیدی خانه بر دوشیم ما


شوخ چشمی نیست کار ما به رنگ آینه

چون حیا پیراهنی از عیب می پوشیم ما


چشمه ی بی تابی اشکیم از طوفان شوق

با نفس پر می زنیم و ناله می جوشیم ما


مرکز گوهر برون گرد خط گرداب نیست

هرکجا حرفی از آن لب سرزند گوشیم ما


کی بود یا رب که خوبان یاد این بیدل کنند

کز خیال خوش دلان چون غم فراموشیم ما

مصمم برای عدم همکاری با زهرا

یک شعر از بیدل دهلوی

چو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر مقصود

چون ,لب ,بیدل ,چشم ,یک ,پوشیم ,پوشیم ما ,ما یک ,گوشیم ما ,خاموشیم ما ,ما چشمه

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روستای تاریخی تویه دروار دانلود مقاله فارسی خدمات ترجمه remap روزمره ارایه دهنده برنامه تغذیه بدنسازی بانک اطلاعات مشاغل کل کشور نمایندگی خدمات پس از فروش کولرگازی اسپلیت در شیراز-عظیمی تبلیغات پیامکی ناسا